سه شنبه 4 تير 1392برچسب:, :: 10:58 :: نويسنده : فافا
همیشه میزاری با تک تک سلولهام حس کنم چقدر برات مهمم خیلی خیلی برام شیرینه مثل وقتی که با صد تا سرعت رانندگی میکنی اما حواست به افتابی که رو صورتم افتاده هستی افتاب گیر ماشین میاری پایین تا افتاب اذیتم نکنه اون روزی که بخاطر کار کردن با تاید دستام از صبح تو دانشگاه می سوخت وقتی اومدی دنبالم دستامو دیدی بدون اینکه من بگم از چندنفر ادرس نزدیکترین داروخونه پرسیدی کرم دست گرفتی خیلی برام با ارزش بود همنفسم روزایی که قرار داریم من همیشه دیر میرسم اما تا حالا تو این چند سال یک بارم غر نزدی حتی روزایی که خیلی گرم بودو من یک ساعت دیرتر رسیدم تو مثل همیشه خندیدی در ماشین برام باز کردی با خنده گفتی چه زود رسیدی گلم اینکه امسال بخاطر یه هوس گوجه سبز بچگونه من سه ساعت رفتی گشتی تا بالاخره پیداش کردی بعدم شستی تو یه ظرف اوردی با ذوق اولیشو گذاشتی تو دهنم بهترین گوجه سبزی بود که خوردم نفسم تو حتی موقع راه رفتنمون وقتی میبینی افتاب سمت منه میگی بیا جامونو عوض کنیم من تو افتاب وایسم این کارات یعنی اوج خوشبختی عشقنامه:همنفسم میدونم تا حالا بهت نگفتم چقدر این کارات برام باارزشه اما بدون همیشه با ذره بین عشق همه این کاراتو زیر نظر دارم برای تک تکش ذوق میکنم
نظرات شما عزیزان: خوش به حال هردوتاتون که همدیگه رو دارید،عشقتون خیلی قشنگه... دوست خوبم:مرسی عزیزم ایشالا یه عشق پاک هم قسمت شما بشه
ساعت12:29---4 تير 1392
واااااااااااااااااای خانومی شرمندم کردی نمیدونم چی بگم
ولی همه ی این چیزایی که گفتی شاید کمترین کاریه که برای جبران خوبیهات می تونم انجام بدم پاسخ:شما نفس منی
|